مثل سیبی که سرخی اش دلبر،.. دلش اما قلمروِ کِرم است
مثل هر کس که آشنامان بود،.. در حقیقت ولی غریبه-پرست
یا سبُک مغزهای کانفوُرمیست،.. تابعِ بادهای بالادست
جشنِ بالماسکه بود زندگی ات،.. ازدحامِ نقاب پشتِ نقاب
حرف های چرند و بی سر و ته،.. در لباسِ لطیفه های قشنگ
سرِ هشتاد و چند میلیون کبک،.. زیرِ برف از هراسِ خشمِ تفنگ
لذت از نوعِ کارگرش،.. لذت از جنسِ لمسِ بیل و کُلنگ
نامِ اینجا هنوز ایران است؟،.. از کجا، کِی شدیم خانه خراب؟!
زن شدن های زودرس، وَ سپس،.. مثلِ یک کوه، طاقت آوردن
درد و اندوهِ جنسِ دوم" را ،.. بعدِ هر وعده "بووووق"، قِی کردن
حل شدن ذرّه ذرّه مابینِ،.. مَکِشِ قطبِ بوسه و گردن
درد دارد ولی نه مانندِ،.. خفه خونی مُدام، محضِ ثواب
اِزدیادِ "همیشه-شوهر" ها،.. مَردهای ظریفِ خاله-زَنَک
مُردن از دردِ تلخِ تشریفات،.. زنده ماندن به شیوه ی دلقک
پُروتِزهای دلبری پُفکی،.. خاص بودن به رغمِ دوز و کَلک
دل ربودی تو از زمین و زمان،.. دل ربودی ولی به سَبکِ حُباب
همه همسان، ولی مخالفِ هم،.. غرقِ صد آرزوی دور و دراز
میهمانی به سبکِ غربی ها،.. میزبانی به سبکِ داغِ حجاز!
اصلمان را چه خوب گم کردیم!،.. پشتِ یک قَیِّمِ غریب-نواز
گربه ی بی نوای لاغرمان،.. دارد از دست می رود، بشتاب!
تلخ بودیم و تَفتمان دادند،.. بر سرِ سفره های خالیِ نفت
خام بودیم و سُرخمان کردند،.. با اراجیفِ بعدِ ساعتِ هفت!
خود فریبی چه مزه ای دارد؟،.. بس کن این گَند را، که گوهر، رفت
خواب ماندی، قریبِ یک عمر است،.. خونِ دل می خوریم جای کباب
جای سرو و چنار می افتد،.. چشممان بعد از این به چوبه ی دار
هضمِ این قصّه، گرگ می خواهد،.. گَلّه مان را رمانده موش، هوار
زندگی یک تمشکِ شیرین است،.. قیمتِ چیدنش هزاران خار
هیس دختر!، چه وقتِ هذیان است؟!،.. همه خوابند! بگیر بخواب!
