درباره من!
هرچند که من خواهرِ خورشید نبودم
مهتابِ پلنگ-افکنِ جاوید نبودم
منظومه ی مِهرم دلِ هر آینه را بُرد
با اینکه من از تیره ی ناهید نبودم
در طالعِ من صحبتی از عشق نکردند
بابِ دلِ هر کس که مرا دید نبودم
قسمت نشد از شعله ی من دود شوی، حیف!
داغی که به آن سینه می ارزید نبودم
هرکس که مرا نیمه ی خود دید نفهمید
دلبسته ی تخت و تن و تمجید نبودم
آزرده نشو! بازیِ دنیاست اگر من
آن زن که به هر سازِ تو رقصید نبودم
بر شانه ام آویخته اندوه، دوچندان
زخمی که بر او رحم بیاریــــد نبودم
کوهی شده ام از ورمِ غصّه و حسرت
می مُردم اگر شاعرِ امّیـــد نبودم
قربانیِ جبر است اگر هستی ام اما
با نیستی آن کس که نجنگید نبودم
ای کاش جوابِ همه را صبر نمی داد!
ای کاش من از طایفه ی بیـــد نبودم
وحیده پوربافرانی
