یک زندگی پنهان
A Hidden Lfe
نقاش:
من مقبره ی پیامبران زیادی رو نقاشی کردم
من به مردم کمک می کنم تا از اون پایین به این بالا نگاه کنن
اونها به بالا نگاه می کنن و تصور می کنن که اگر زمان مسیح زندگی می کردن
کاری که بقیه با مسیح کردن رو انجام نمی دادن
اونها تمام کسانی که با مسیح بودن رو کشتن
من این همه آدمِ رنجدیده رو نقاشی می کنم، در حالیکه خودم در حال رنج کشیدنم
ازش خرج زندگیم رو درمیارم
کاری که ما نقاش ها می کنیم،.. خلق همدردیه
ما ستایشگر می سازیم
ما هوادار می سازیم
اون نوع زندگی درخواست خود مسیح نبود (خودش انتخاب نکرد)
اون نمی خواست کسی ازش یاد کنه
تا ما مجبور نباشیم ببینیم که چه بلایی سرِ حقیقت اومده
زمان جهل داره فرا میرسه و مردم زیرکانه تر عمل می کنن
اونها با حقیقت مخالفت نمی کنن،.. فقط اون رو نادیده می گیرن
من مسیحِ خوشایندشون رو می کشم
با هاله ی دور سرش
چطور می تونم چیزی رو که (خودم با تمام وجود) زندگی نکردم (حس نکردم)، (به بقیه) نشون بدم؟
یه روزی جسارت این کار رو پیدا کنم.. اما هنوز نه
یه روزی.. مسیح واقعی رو نقاشی می کنم
یک زندگی پنهان
ترنس مالیک
A hidden life
Terrence Frederick Malick
...
هنر
حقیقت
رنج
باور
سلام و عرض ادب مهربانوی گرانمهر
دیالوگ جالب و تامل برانگیزی بود و ... البته من تصور میکنم این اندیشه و تلقی شاید در ذهن اغلب هنرمندان در هر نوع هنری بگونه ای خود را پنهان نموده باشد.
کاری که ما نقاش ها می کنیم،.. خلق همدردیه
ما ستایشگر می سازیم
ما هوادار می سازیم
ما فکر میکنیم با هنر خودمان چون نقاشی ، شعر ، داستان ... حقایق را رو میکنیم! اما به زعم من چون آنها را در حریر زیبایی میپیچیم، به خوبی واقعیتها را نشان نمیدهند هر چقدر هم انتقادی باشند و سعی در علنی نمودن حقایق داشته باشند.
نمیدانم چگونه میشود عریان، ذهنیت خود را بر پرده تصاویر ( حال هر نوعی از آن شعر ، نقاشی ...) کشید که هم آن حریر زیبا که به گونه ای تلطیف کننده ی ماجراست، موجود باشد و هم زمختی و تلخی حقایق آنهم بطور واقعی
شاید جواب در این بخش دیالوگ خفته باشد:
من این همه آدمِ رنجدیده رو نقاشی می کنم، در حالیکه خودم در حال رنج کشیدنم ، ازش خرج زندگیم رو درمیارم
سپاس برای این پست تامل برانگیز و انتخاب به جایتان بانوی گرانمند