هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

​​​​

به جز حضورِ تو در هستی ام که حرف ندارد

جهانِ باخته، پیشامدی شگَرف ندارد

 

درختِ ریشه دوانیده زیرِ سایه ی عشقم

اگر بلوطیِ موهام ردِّ برف ندارد

 

بخند بلکه بخندم، مجالِ گریه زیاد است

در این زمانه که در بذلِ غصه، ظرف ندارد

 

سکوت و فاصله جای خودش، قبول کن اما

برای ما که دو دلداده ایم صرف ندارد

 

به گرمی و نرمیِ گهواره است بالشِ بازوت

که جز بر آن سرِ من میلِ خوابِ ژرف ندارد

 

رها نمی کند از مرگ، هیچ، زندگی ام را

به جز حضورِ تو در هستی ام که حرف ندارد

 

 

 

نظرات  (۱)

  • سپیده طالبی
  • درود ها بانو پور بافرانی عزیز

     

    عاشقانه زیبایی خواندم و لذت بردم
    تندرست باشید و شاد و عاشقانه بسرایید

    پاسخ:
    درودها مهربانو سپیده ی عزیز

    سپاسگزارم از لطف نظر و حضورتان پای این سیاهه
    برقرار باشید به مهر و روشنی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">