نگو که دردِ تو رفعِ عذابِ ماهی هاست؛
که گندِ آبْ همان، اعتصابِ ماهی هاست!
نگیر قدِّ دلم را در این مساحتِ تنگ
هنوز وسعتِ دریا، سرابِ ماهی هاست
هنوز هندسه ای با شعاعِ بازویت
تمامِ سهمِ من از پیچ و تابِ ماهی هاست
نمی رَوَد به سَرَم، نه!.. چگونه هضم کنم؛
دلی که رحم ندارد، کبابِ ماهی هاست؟!
نه این ندیده گرفتن، سزایِ صبرِ من است
نه این حصارِ بلورین، جوابِ ماهی هاست
سکوتْ حُکمِ رضا، نه!.. نشانِ طوفان است
و عمقِ فاجعه پشتِ نقابِ ماهی هاست!
برید تیغِ غرورت امیدِ دریا را
که خامِ طعمه شدن، انتخابِ ماهی هاست
مرا جهنّمِ جَبرت، کلافه کرد، ولی
چه غم!.. برشته شدن، انقلابِ ماهی هاست