هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

 

نگو که دردِ تو رفعِ عذابِ ماهی هاست

که گندِ آب، همان اعتصابِ ماهی هاست!

 

نگیر قدِّ دلم را در این مساحتِ تنگ

هنوز وسعتِ دریا، سرابِ ماهی هاست

 

هنوز هندسه ای با شعاعِ جُمجمه ات

نصیبِ کوچکم از پیچ و تابِ ماهی هاست

 

نمی رَوَد به سَرَم، نه!.. چگونه هضم کنم-

دلی که رحم ندارد، کبابِ ماهی هاست؟!

 

نه این ندیده گرفتن، سزایِ حوصله ام..

نه این حصارِ بلورین، جوابِ ماهی هاست

 

سکوت، صحنه ی پیش از شروعِ طوفان است

سکوت، کوسه ی پشتِ نقابِ ماهی هاست

 

از اعتماد نیامد به دست، غیرِ فریب-

که خامِ طعمه شدن، انتخابِ ماهی هاست

 

میانِ شعله ی جَهلت چه هرز می سوزم

چه غم!.. بِرِشته شدن، انقلابِ ماهی هاست!

 

 

 

نظرات  (۲)

  • شهرام رهگشاے
  • درود فراوان شاعر ارجمند 
    غزل بسیار زیبایی بود 
    دست مریزاد 
    همواره به شعر باشید 
    پاسخ:
    درود بزرگوار
    سپاسگزارم
    سلام بسیار عالی عزیزم
    پاسخ:
    سلام همسر مهربانم
    سپاس از محبتت عزیزم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">