غریبه بودم و بی مورد
و بی ستاره ترین ماهیِ سیاهِ آبهای فراموشی
که دوستی ام،.. با دو غوکِ نارس و نامربوط،
حوالیِ نبوغِ اُرگانیزمِ جمعیِ گُلسنگ
و..، عطوفتِ غریزیِ رویش،
تمامِ حشر و نشرِ اجتماعیِ من بود در نهایتِ تنهایی
غریبه بودم و بی مورد
و بی ستاره ترین ماهیِ سیاهِ آبهای فراموشی
که دوستی ام،.. با دو غوکِ نارس و نامربوط،
حوالیِ نبوغِ اُرگانیزمِ جمعیِ گُلسنگ
و..، عطوفتِ غریزیِ رویش،
تمامِ حشر و نشرِ اجتماعیِ من بود در نهایتِ تنهایی