هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

 

 

بی سایه ات اینجا

هر ناخدایی را خدا دیدم

بی مِهرِ تو هر روز هر ساعت

از هرکه بوی دلبری می داد، ترسیدم

 

من با تو غرقِ دلخوشی بودم

من با تو شعری می شدم پُر شور

آغوشِ تو اوجِ تفرُّج بود

برگرد،.. از آنْ دور

 

بی چترِ آغوشت

رگبارِ سیل آسای دلتنگی مرا آزرد

دور از حضورِ تو

موجِ تحمّل، کلبه ی آرامشم را برد

 

تا کِی به یادِ شانه ی یارم

سر بر ستونِ خانه بگذارم؟

تا کِی شکیبایی کنم،.. برگرد

برگرد،.. بیمارم

 

برگرد،.. اینجا لحظه ها قربانیِ دردند

نزدیکِ یک عمر است باغ و باغچه زردند

برگرد،.. دستانم تو را ناجور، گُم کردند

 

دور از تو بینِ جمع

انگار، من لالم

در خلوت اما از همه یکریز می نالم

ای از همیشه آشناتر، آفتابی شو

تاریکْ احوالم

 

دور از حقیقت نیست می دانم

یک صبحِ خوش، روی تو را در خانه خواهم دید

وقتی که برگردی

از حرف هایت، دسته دسته عشق خواهم چید

دور از حقیقت نیست می دانم

رویای این خورشید

 

 

نظرات  (۴)

همیشه شعرتان تازس بوی تازگی رو میده قلمتون روشن و زنده 
پاسخ:
سپاس از لطف و همراهی تان
لطف دارید
سلام
کارتون مثل همیشه با حس و قشنگه :))
پاسخ:
سلام
ممنونم
محبت دارید
  • شادان شهرو بختیاری
  •  سلام و سپاس خانم پوربافرانی گرانمهر
    نیمایی زیبایی خواندم
    درود بر شما
    نبض قلب و قلم تان پرتپش
    پاسخ:
    سلام استاد گرامی
    سپاس از مهر همواره تان
    بزرگوارید
    سلام 
    نیمایی پور شوری بود 
    کلک قلمتان زرنگار 
    🌷
    پاسخ:
    سلام
    سپاس از محبت تان
    🙏🌹
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">