هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتظار» ثبت شده است

دیگر انتظار نمی کشم...

وقتی چشمانم کاسه ایست

که از همه چیز پُر است

الٌا زندگی...

سال هاست

بر کرانه ی سکوت

پای دشتِ انتظار

نبشِ کوچه ی صبوری و دعا،.. نشسته ام

سال هاست

محضِ اشتیاقِ پَر گشودنت به بازگشت

کنجِ بالِ هر پرنده ی مهاجری،.. دخیل بسته ام

 

 

از جاده های بی نشان و دوردست و سرد

ای حک شده بر یادِ من،.. برگرد

چه پیله ها،.. پروانه

چه شن ها،.. مروارید

و چه زغال ها،.. الماس نشدند

تا تو به تصمیمِ دوست داشتنم برسی

و به این نتیجه،.. که سحرگاهِ گیسوانم

یادگارِ شب های بیشماری ست

که آمدنت را انتظار کشیدم!