کاش روزی از خواب بپرم
کاش روزی مرا بیدار کنند
کاش روزی کسی بیاید و بگوید: همه چیز فقط یک شوخی بود
کاش روزی کسی اشاره کند به دوربینی که پشت ابرهاست
و من با کفِ دست به پیشانی ام بکوبم
و از خنده ریسه رَوَم
کاش، "ای کاش ها" ته بکشند
و من خاکستری شوم همرقصِ باد
مگر من چه می خواستم که اکنون مستحقِ روزمرِّگی... نه... سزاوارِ روز_مرْگی ام؟!
من که به پروانه بودن، درخت بودن، سنگ بودن
من که به کوچک بودن راضی تر بودم
تا به اشرف بودن، به انسان بودن!
97/1/19