هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

کاش روزی از خواب بپرم

کاش روزی مرا بیدار کنند

کاش روزی کسی بیاید و بگوید: همه چیز فقط یک شوخی بود

کاش روزی کسی اشاره کند به دوربینی که پشت ابرهاست

و من با کفِ دست به پیشانی ام بکوبم

و از خنده ریسه رَوَم

کاش، "ای کاش ها" ته بکشند

و من خاکستری شوم همرقصِ باد

مگر من چه می خواستم که اکنون مستحقِ روزمرِّگی... نه... سزاوارِ روز_مرْگی ام؟!

من که به پروانه بودن، درخت بودن، سنگ بودن

من که به کوچک بودن راضی تر بودم

تا به اشرف بودن، به انسان بودن!

 

97/1/19

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">