هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

من به آغوشِ تو محتاج ترینم

دور از آن چترِ دل انگیز

زیستن قاصدِ مرگ است

 

شانه ات پهنه ی مهر است و پناهم

غیرِ آن مأمنِ خوش، هیچ کجا نیست پناهی

مأمنم در شبِ بی تو

خلوتی با دلِ پرشورِ قلم خورده ی برگ است

 

بی تو و شانه ی تو می چکد از ثانیه هایم نمِ غصّه

بی حضورت گُلِ من نغمه ی بغضم

راویِ زمزمه های

دلِ پر دردِ تگرگ است

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">