درونِ شهرِ خاطرم
در عمقِ بیکرانِ یادهایِ شب
به کوچه ی سلامِ سبزِ اوّلت که می رسم
نگاهِ ماتِ شیشه ها
به حُرمتِ تلألوِ حضورِ ما
پر از زلالِ آسمان
غرقِ ستاره می شود
چشمه ی چشمهایِ من
از گُسَلِ شانه ی تو می گذرد
می رَود از خاطرِ آزرده ی من،... تلخی ها
قلبِ مکدّرم ببین
دوباره غرقِ خواهشِ
عشقِ دوباره می شود
با همه دلگیریِ من
سادگی ات برده دلِ خامِ مرا
چون به تو می اندیشم،... می بینم
مهرِ تو بر تنِ دلم
خوب قواره می شود