هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

اینجا بدونِ تو

بر گورِ سردِ ثانیه هایی کِش آمده

از بس تنیده به اندیشه ام غمت

کنجِ اتاقکم

گویی عتیقه ام

کِز کرده ام و تو را درد می کشم

یک گوشه بی صدا

با کوبه های عقربه ای بر شقیقه ام

 

برگرد رأسِ ساعتِ دلدادگی که باز

چشمم به راهِ توست

برگرد!...ضربه های عقربه فریاد می زنند

هستی تباهِ توست...


 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">