خوب گفتی سهراب
"آسمان مالِ من است"
عشق هم چون هربار
عینِ هر لحظه و هر ثانیه در فالِ من است
و تو در وسوسه ی سرخِ شقایق در دشت
و تو در جذبه ی اندام نسیم
باز هم مالِ منی
یا همه بد بودن
خوشیِ حالِ منی
چه به چشمانِ تو یک توده ی یخ
چه عروسک، چه مترسک، چه گلی بر لبِ گور
یا اناری سرِ یک شاخه ی بالا و بلند
محوِ افسانه ی چیدن باشم
چه تو باشی و چه من
نه تو باشی و نه من
"آسمان مالِ من است"
و تو چون هر آغاز
باز در فالِ منی
همچنان مالِ منی