هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

مرگ را از بر بود

او که در ظلمِ زمین

بالشش پهنه ی سنگی چرکین

بسترش خاکی سرد

و لحافش هر شب

آسمانیست پر از پولک و روشن، از ماه

آسمانجُل تر از او قلبش بود

مانده در حسرتِ یک پشت و پناه


 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">