هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

 

گفت: پاییزو دوست دارم. پاییز قشنگه.

گفتم: آره. خیلی هم قشنگه!...

مکثی کردم و ادامه دادم: و هر چیزی که بشه صفت قشنگ رو بهش نسبت داد، ناخودآگاه بیرحم هم میشه. هرچه قشنگ تر،... به همون اندازه بیرحم تر!

گفت: بدجنس! پس یعنی منم...! آخه خودت همیشه می گفتی که من برات...

بدون اینکه نگاهش کنم، پریدم وسط حرفش . ترسیدم مثل همیشه از تو چشمام یه کتاب حرف بکشه بیرون!

گفتم: ساعت چنده؟

با یه اخم مصنوعی گفت: بحث و عوض نکن...

سکوت کردم و سرم و انداختم زیر...

ادامه داد: پس با تفسیری که تو از زیبایی داری، لابد عشق، بیرحم ترین اتفاقِ دنیاست!

پوزخند زدم و گفتم: مگه عشق هم زیبا میشه؟!

گفت: شوخی نکن...

خندیدم و گفتم: اتفاقا الان جدی ترین آدم دنیام...

یه آه بلند کشید و با بخار نفسش، پرده ی ضخیمی از مه، زیباییِ چهره ش رو پوشوند

به ته مونده زیبایی ی محو شده ش بین اون ابر غلیظ، خیره شدم و ادامه دادم: عشق، بیرحم ترین اتفاق نیست. این آلوده شدنه که بیرحم ترینه!

با چشمای گِرد شده پرسید: آلوده شدن...منظورت چیه؟!

گفتم: آلوده شدن یه مرحله بالاتر یا شاید هم بدتر از عشقه. شاید هم یه معجونی از عاشق شدن و شاعر شدن و مست شدن و مجنون شدن با هم. اونجایی که دیگه سر به کوه و بیابون میذاری. اونجایی که طرف، بخشی از تو شده یا توو وجودت حَلِّ حل شده! اونجا... دقیقا همون جا، تو آلوده شدی! آلوده ی یه انسان!!!!

خیره و عمیق نگاهم کرد و چیزی نگفت

انگار دوباره داشت تو گرداب ناگفتنی هاش دست و پا میزد

گفتم: کجایی؟

بعد یه سکوتِ دنباله دار، نیشخندی زد و گفت: نمی دونم؟!... شاید یه جایی بین عشق و آلوده شدن!!! شاید هم...

حرفش رو بُریدم:...هیچ کجا؟!

فقط خندید!

و من به این فکر افتادم... که به کدوم کوه و دشت پناه ببرم؟!

 

 

نظرات  (۴)

  • chefft.blog.ir 💞💕
  • زیبا و خوندنی بود
    ممنون
    پاسخ:
    ممنون از شما بابت نظرات همراهی کننده و همیشگی تون
  • جناب منزوی
  • چرا آلودگی؟
    پاسخ:
    آلودگی همون عشق افراطیه. آلوده شدن به یک انسان حتی می تونه بدتر از اعتیاد عمل کنه
    ممنون بابت نظر
  • جناب منزوی
  • ممنون بخاطر توضیح
    چنین عشقی آدم رو افسرده و بعد شکاک و بد گمان بار میاره

    راستی یه گِلِه؛ چرا گزینه آخرین مطالب رو فعال نمی کنید؟، یکی دوبار اومدم وب شما ولی نفهمیدم آخرین مطالبتون کدومن
    پاسخ:
    این آلوده شدن انواعی داره و البته بعضی انواعش باعث آسیب میشه اما بعضی دیگه کم و بیش لذت بخش هم هست! کمااینکه عشق اگر زهر و دردی همراه نداشته باشه شیرینیش انقدر به مذاق فرد، خوش نمیاد!
    به چشم سعی می کنم زین پس گزینه آخرین مطلب رو هم فعال کنم
    راستی این گزینه که فرمودین چطور فعال میشه؟ ممنون میشم راهنمایی کنید چون چنین گزینه ای ندیدم وقت ارسال مطلب!

    ممنون از همراهی تون
  • شادان شهرو بختیاری
  • قشنگ بود
    کلن این آلودگی دو تا صورت خوب و زشت داره . خوب و زشت بودنش به نوع نگاه ما بستگی داره . آلودگی در کل خلقت هست. اگر آلوده شدن نبود الآن جدول تناوبی عناصر هم نداشتیم .  حتی ریزترین اجزای خلقت که آنها را کوارک می نامیم و تعداشون رو 6 عدد فرض کرده ایم از آلوده شدن بهم هست که جامد و نبات و جاندار رو خلق کردن . این آلودگی جزء تفکیک ناپذیر جهان ماده بوده و هست . آلوده شدن انسان به انسان چیز بعیدی نیست .  البته این آلودگی در ذهن اتفاق می افته . یعنی تفکرات آلوده ی همدیگر میشن و تفکرات جدیدی رو شکل میدن . حتی در شعر و شاعری هم ذهن شاعران کم و زیاد آلوده ی شاعران پیش از خود و یا معاصر خود هست . اصلن شروع هر هنر برای هر هنرمندی با آلوده شدن به هنرمند قبل از خودش و هنرمند مورد علاقه ش  شکل میگیره . بعدها که هنرمند حرفه ای تلاش می کنه تا این آلودگی هارو به حداقل برسونه و به اصطلاح صاحب برند هنری خودش بشه . حافظ , آلوده ی شاعران پیش از خود مثل فردوسی و خیام و نظامی و سعدی و مولانا و ... هست و همچنین آلوده ی شاعران هم عصر خودش مثل خواجوی کرمانی و سلمان ساوجی و عمادفقیه و ... , آنها هم همینطور , آنها هم آلوده ی شاعران قبل و هم عصر خود هستند . امروزه هم همینطوره . 

    حتی ما آلوده ی (زبان ) هم هستیم . زبان , بزرگترین ابتکار بشر هست . زبان هم با آلوده شدن به زبانهای دیگر نو به نو متولد میشه . امروز وقتی شما قصد شعر گفتن دارید در اصل از زبانی استفاده می کنید که باید او را زبان آلوده ی معاصر نامید ولی در بکارگیری همین زبان آلوده ی معاصر باز هم سعی می کنید از واژه هایی که متعلق به زبان آلوده ی دیرو بوده اجتناب کنید . مثلن از مخفف ها سعی می کنید استغاده نکنید . 

    صرفا آلوده شدن بد نیست ولی زیاد قاطی شدن با هر چیز و با هر کسی خوب نیست . مثلن آلوده ی سبک سهراب شدن تا یکجاهایی خوب است و از یکجاهایی به بعد خوب نیست .  آلوده شدن به فوت و فن و شگردهای کاربردی در هر هنری بد نیست . ولی آنقدر آلوده ی هنرمند قبل از خود و یا مورد علاقه ی خود شدن ثمره ای جز کپی پیست آن هنرمند را به دنبال نخواهد داشت . این رویه ی آلوده شدن قطع شدنی نیست . فردا هم  شاعران دیگر به هنر شما آلوده می شوند . 

    در این دنیا هیچ پدیده ی زشتی وجود ندارد .
    این منفعت طلبی و انحصارطلبی  و بهره کشی ما انسانها از دنیایی که حاصل آلوده شدن کم و زیاد ذرات بنیادی بهم و در نهایت تبدیل شدن به اتم های مختلف و باز هم آلوده شدن اتم ها به همدیگر و تبدیل شدن به عناصر مختلف  و همینطور آلوده شدن عناصر مختلف و تبدیل شدن به نبات و جماد و جانداران مختلف و همینطور آلوده شدن جانداران مختلف ( به فرض نوع انسان ) و تبدیل شدن به نژادهای مختلف ووو همیین طور آلوده شدنها ادامه دارد و آنچه ما انسانها تمدن مینامیم را برای ما که تنها گونه ای از جانداران هستیم به پیش می برد .

    هر واژه ای یک طعمی دارد . 
    واژه ی ( آلوده ) به ظاهر طعم خوبی ندارد . 
    ولی در بیشتر موارد این طعم تلخ , به خوب کردن حال انسانها  زیاد کمک کرده است . 

    اعتیاد , صورت عربی ( آلودگی ست )
    همین نگاه و همین طعم را هم در واژه ی عربی اش داریم .

    کلن بستگی دارد با کدام خط فکری به خود و جهان و دیگران و محیط نگاه می کنیم .
    خط فکری در طعم بخشی به واژه ها نقش ویژه ای ا ایفا می کند .

    آنچه را عشق می نامیم آیا مگر چیزی جز آلوده شدن  می باشد ؟
    اینجاست که خط فکری و آبشخور فکری ما نوع آلودگی ها را تفکیک و ارزشگذاری می کند . 
    برخی آلودگی ها را مطبوع طبع خود می بیند و برخی  نامطبوع

    پس طبع ما به واسطه ی طبیعت تفکری ما عمل می کند .


    پاسخ:
    سلام استاد ارجمند
    ممنون بابت کامنت پرثمرتون
    استفاده بردم

    و استاد! (در تأیید فرمایشات شما) دقیقا به همین دلیل  هست که عرض کردم آلوده شدن شکل فراتری از عشق و بیرحم تر از خود عشق هست و البته به قول شما این آلودگی در همه چیز دیده میشه و انسان به افکار و احساس و اندیشه ی یک انسان دیگه آلوده میشه و با توجه به خط فکری هر فرد، نوع این آلوده شدن متغیره. البته این دیدگاه با وجود همه گیر بودنش از شخص بنده نیست. اخیرا مشغول مطالعه ی رمان دو جلدی " رازهای سرزمین من" از رضا براهنی هستم و مطلبی مشابه این (البته گسترده تر) در جلد اول این رمان خوندم و فکرم رو درگیر کرد تا دیروز که به ذهنم رسید مضمون مکالمه ی بالا، بهانه ی جالبی میشه برای غور در همین موضوع "آلوده شدن"

    باز هم از لطف حضور ونظرتون متشکرم
    همچنان از شما می آموزم
    مؤید باشید
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">