یادِ آن روزگارِ شیرین خوش
روزهایی که شاعرانه نبود
قفسم را بهشت می دیدم
دردِ من غیرِ آب و دانه نبود
روزهایی که فکر می کردم
قلبِ من سرزمینِ خوشبختی ست
ذهن من مبتلا به جنگ و جدل
سینه ام خاورِ میانه نبود
یادِ آن روزگارِ شیرین خوش
روزهایی که شاعرانه نبود
قفسم را بهشت می دیدم
دردِ من غیرِ آب و دانه نبود
روزهایی که فکر می کردم
قلبِ من سرزمینِ خوشبختی ست
ذهن من مبتلا به جنگ و جدل
سینه ام خاورِ میانه نبود
یادش بخیر آن روزها...
آن روزها که بینِ ما هیچ چیز نبود
جز نگاه هایی که هرکدام،.. یک کتاب نه...
یک کتابخانه حرف داشت!