هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

 

یادِ آن روزگارِ شیرین خوش

روزهایی که شاعرانه نبود

قفسم را بهشت می دیدم

دردِ من غیرِ آب و دانه نبود

 

روزهایی که فکر می کردم

حالِ من، حول و حوشِ خوشبختی ست

بختْ، دوُرم نمی زند، هرچند

حجمِ من غیرِ استوانه نبود

 

روزهایی که کِش نمی آمد

مثل خمیازه های تابستان

گاهگاهی بهار، گُم می شد؛

از زمستان ولی نشانه نبود

 

دلخوشی اتفاق می افتاد

در اتاقی به طول و عرضِ مَجال

ردِّ هر چلچله نمی رفتم

پیِ آن لانه ای که لانه نبود

 

روزهایی که خنده ارزان بود

دلِ من میلِ آبغوره نداشت!

بی بهانه قبول می کردم

قسمتی را که منصفانه نبود

 

روزهایی که بی وطن بودم

سَروَرِ کاسه و لگن بودم

فکرِ پیری مرا نمی لرزانْد

قبلِ مرگی که عاشقانه نبود

 

لحظه ها را شکار می کردم

نطفه ها را قطار می کردم

پشتِ هم هِی ویار می کردم

مزه هایی که مُجرمانه نبود

 

زندگی، سخت، ایده آلم بود

به دلم وعده ای نمی دادم

تا دلم میلِ آسمان می کرد

پر و بالم کتابخانه نبود

 

سرِ من گرمِ زنده ماندن نه

تنِ من غرقِ زندگی می شد

التماسم برای کوچیدن

مثلِ امروز، عاجزانه نبود

 

یادِ آن روزهای ساده بخیر

خانه ی فهمِ من مُحقّر بود

زندگی با تمامِ بیش و کَمَش

زندگی بود، ابلهانه نبود

 

 

نظرات  (۵)

  • chefft.blog.ir 💞💕
  • آره واقعا
    پاسخ:
    سپاس از لطف حضور و نظرتون
    شاید گفتن بسیار زیبا بود جمله کلیشه ای باشه و تکراری ...ولی واقعا دلنشین و خواندنی بود بخصوص قسمت اخر 
    خوشحالم ک افتخار خوندن اثار شما رو دارم
    پاسخ:
    سپاسگزارم
    نظر لطف شماست
    کوچکتر از اونم که بخوام توصیه‌های داشته باشم.
    اما تنها کسی که قلبت رو نمی شکنه، همان کسیه که اون روساخته !
    پس همیشه فقط به خدا تکیه کنید. باشه که رستگار بشیم.

    زیبا بود. اما انگار برای دله من سروده شده بود. خیلی جاهاش برای من صادق بود.
    پاسخ:
    ممنونم از توصیه تون
    فرمایشتون متینه
    دقیقا. تنها تکیه گاه بی چشمداشت بشر، فقط خالقشه و بس

    اما جسارتا بیشتر اشعار بنده بازتاب و برداشت من از جهان و حوادث پیرامونه، نه صرفا بر اساس زندگی شخصیم
    بنده با نوشته هام به نوعی با محیط و مردم و بیشتر همجنسانم همزادپنداری می کنم
    در واقع میشه گفت بی مخاطب می نویسم، بر اساس دیده ها، شنیده ها و خوانده ها. و شاید بشه گفت به نوعی زبانِ زنان هستم

    به هر حال باز هم ممنونم از لطف حضور و نظرتون

    چه تلخ و زیبا!!
    پاسخ:
    متشکرم و بابت تلخی متأسف
    با جزئی از زندگی من ارتباط کاملی این شعر ایجاد کرده بود
    این احتمال رو از قبل میدادم که از زندگی شخصیتون در وبلاگ نمی نویسید
    در کل من این پست رو دوست داشتم و ممنون
    پاسخ:
    نظر لطف شماست
    خوشحالم که پسندیدید

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">