هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

زیرِ این پوسته ی تیره ی شب

هست آیا نَفَسی آرامش؟

می شود یک شبه پُررنگ شود؟

نقشِ کمرنگِ تو آمیخته با

.............................. سایه ای از آسایش

 

می شود طرحی از انگیزه و لبخند کشید؟

روی بی ذوقیِ دیوارِ اتاق

یا که زنگارِ دلِ پنجره را شُست و از آن

چشم و دل دوخت به سبزینه ی باغ؟

 

می شود دست صداقت به سرِ عشق کشید؟

یا به دنیایِ پُر از پاکدلی راهی شد؟

می شود تن به هوس ها نسپُرد؟

بی گذرگاهِ تن و تخت

..........................در اندیشه ی تو ماهی شد؟

 

می شود مثلِ خلوصِ گُلِ سرخ

مِهر گسترد و تو را با همه ی خوب و بدت باور کرد؟

می شود لحظه ی تابنده ی خوشبختی را

نزدِ چشمانِ خیال انگیزت

با حضورِ ابدیّت سر کرد؟

 

می شود نیمه شبانی که به چشمانِ تَرَم خوابی نیست

در بَرَت پرسه زنان تا لبِ دریاچه ی صبح

از بلندایِ زمان غافل شد؟

 می شود با تو به گسترده ی رویا پیوست؟

می شود پیشِ دلت قابل شد؟

 

مثل شب بویِ سپید

می شود عطرِ خوشَت نیمه شبی

دلِ امّیدِ مرا چنگ زند؟

می شود لحظه ی احساسِ غمِ تنهایی

لحنِ تو خانه ی بی روحِ مرا رنگ زند؟

 

پاسخِ این همه را کیست بگوید با من؟

با دلم کیست بگوید که هنوز

می شود ردّی از آن سرخیِ سوزنده ی عشق

رویِ دامانِ شقایق ها جُست؟

می شود این غمِ آغشته به تنهایی را

با خیالاتِ تو شُست؟

 

بین این خوف و رجا حیرانم

و کسی نیست بگوید با من

زیرِ این پوسته ی تیره ی شب

پشتِ این فرسایش

هست آیا گُلِ خوشرنگِ امید؟

هست آیا نَفَسی آرامش؟

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">