هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

هزارتوی خیال

اگر شاعری نمی دانی، دست کم یک شعر دلنشین باش!

به چشمانت بگو هردم

نخوانندم به ظهرِ داغِ آغوشت

بگو از غصه ای پیرم

بگو در باوری زخمی

من از دنیای خود سیرم

نگاهم را نپوشان جامه ی ننگینِ رسوایی

بگو از عشق دلگیرم

 

به چشمانت بگو پیروزِ میدان، عقل خواهد بود

نبردی نیست، مردی نیست! تنها این منم با منطقی مسدود!

 

به چشمانت بگو دلدادگی زجر است

و هر دلبستگی یک مرگِ تدریجیست

بگو سرگشتگی در نغمه ی هر عشقِ سوداگر

نه آن آرامشِ مطلوب

همان،... هیچیست!


 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">